سه‌شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۷:۳۵
۰ نفر

همشهری آنلاین: صدا و سیما و اشکلات فضای مجازی، پس از سوگواری و... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های سه شنبه-۱۲ بهمن- جای گرفتند.

روزنامه كيهان درستون سرمقاله‌اش با تيتر«خمینی و خامنه‌ای؛ معمای قدرت هوشمند» نوشت:

روزنامه کیهان، ۱۲ بهمن

تازه‌ترین برآوردها و ارزیابی‌ها درباره موازنه قدرت میان جمهوری اسلامی ایران و جبهه آمریکا از کدام واقعیت‌ حکایت می‌کند؟

1- آمریکا و متحدانش پس از جنگ جهانی دوم (1945 میلادی) روی دور قدرت‌افزایی قرار گرفتند و با وجود توسعه‌طلبی شوروی و بلوک شرق، توانستند غرب آسیا را زیر پنجه خویش بگیرند. آنها ایران را ژاندارم و پاسبان منطقه تحت استعمار خود قرار دادند و غارت را از همین جا شروع کردند. در هیچ محاسبه‌ای نمی‌گنجید شورش علیه سلطه آمریکا از همان نقطه‌ای آغاز شود که قرار بود ژاندارمری تأمین امنیت و منافع غرب در منطقه باشد. نظریه‌پردازان سیاسی و تحلیل‌گران اطلاعاتی غرب همچنان متحیرند چگونه آیت‌الله خمینی(ره) توانست به مردمی تحقیر شده، روحیه انقلابی ببخشد و به حرکت درآورد. حتی سران گروهک‌های ضدانقلاب انکار نمی‌کنند که ملت با وجود همه تابلوها و گروه‌ها، صرفاً به دعوت امام پای کار آمدند. سایت ضد انقلابی «گویانیوز» 18 بهمن 1390 نوشت «پس از پیروزی انقلاب، گروهی از سیاسیون به کریم سنجابی گله‌مند بودند که چرا با به راه انداختن تظاهرات حزبی، از خمینی حمایت کرده بودند؟ سنجابی در پاسخ با پوزخندی جواب می‌دهد که ما نه تنها در بهترین شرایط هرگز قادر به کشاندن مردم به خیابان‌ها آن هم کمتر از 50 نفر نبودیم و همیشه در حسرت راهپیمایی میلیونی بودیم که خارج از بضاعت ما بود، بلکه این نفوذ شخصیت و کاریزمای آیت‌الله خمینی بود که ما را هم به دنبال خود می‌کشاند... این، واقعیتی تلخ است».

2- چهار روز قبل از گویانیوز، فرخ نگهدار (رئیس گروهک فدائیان خلق) به سایت اپوزیسیونی میهن گفته بود «من از وقایع 15 خرداد 42 فهمیدم آیت‌الله خمینی نفوذ فوق‌العاده در کشور دارد و تکیه او بر مردم و توده‌های تهیدست است و اتکایی به منابع خارجی ندارد؛ در مقابل شاه که تکیه‌گاه مردمی نداشت و قدرت او ناشی از حمایت خارجی بود... سال 1349 در اطراف دهات بین قم و کاشان همراه دوستم احمد اشرف سفر می‌کردیم و می‌دیدم در خانه روستائیان هم عکس آقای خمینی روی دیوار بود و سخنش اعتبار داشت... من کاملاً عنوان «امام» را برای او انتظار داشتم. او سد بزرگ و شکست‌ناپذیر شاه را شکست. این ایجاب می‌کرد نامی مانند رهبر و پیشوا و امام برای او انتخاب شود... ارزیابی مسعود رجوی نادرست بود. ما نیروی سازماندهی و مقاومت در برابر انقلاب را نداشتیم. ما نفهمیدیم که نباید در مقابل استقرار نظام ایستاد.»

3- هرچند دو ابرقدرت غرب و شرق، هر کدام به نوعی ضربات سنگینی از انقلاب اسلامی خوردند و در ماجرای جنگ تحمیلی 8 ساله کنار صدام ایستادند، اما آمریکا در دوره‌ای که دست بر قضا با رحلت حضرت امام مقارن شد، خیزهای بزرگی برای احیای ابرقدرتی برداشت. اوت 1990 میلادی (تابستان 1369) دولت آمریکا به ریاست جرج بوش پدر ضمن حمله به عراق، قدرت‌نمایی بزرگی انجام داد. به فاصله یک سال یعنی اوت 1991 در شوروی کودتا صورت گرفت و چند ماه بعد (دسامبر- آذر 1370) اتحاد جماهیر شوروی فرو پاشید، شرق اروپا که 45 سال زیر پنجه روس‌ها بود، از هم گسیخت و یکی یکی در آغوش آمریکا سقوط کرد. از چکسلواکی تا یوگسلاوی و بعدها اوکراین و گرجستان و قرقیزستان به انحاء مختلف تحت فشار جدایی از روسیه قرار گرفتند و آمریکا و ناتو به تدریج تا دروازه‌های مسکو نزدیک شدند؛ مشابه کاری که آلمان نازی در دوره هیتلر انجام داد. یک دهه بعد از جنگ خلیج فارس و فروپاشی بلوک شرق (سال 2001) دولت نومحافظه‌کار بوش براساس پروژه امریکن اینترپرایز بر سر کار آمد تا طرح‌هایی مانند قرن جدید آمریکایی، جنگ جهانی چهارم و «خاورمیانه جدید» را به واسطه اشغال افغانستان و عراق نهایی کند. درست در همین دوره تاریخی در ایران ابتدا تکنوکرات‌های کارگزاران و سپس مؤتلفان اصلاح‌طلب آنها سرکار می‌آمدند که در احساس و اظهار ضعف نسبت به آمریکا مشترک بودند و بر طمع جهان‌گشایان آمریکایی می‌افزودند. براساس معادلات ظاهری و تحولات جهانی در حد فاصل 1990 تا 2003، کار ایران هم تمام بود... اما روند تحولات در همین 16 ساله آغازین هزاره سوم میلادی - به واسطه مدیریت راهبردی جانشین حضرت روح‌الله- چنان با پیروزی و موفقیت‌های معجزه‌آسا برای ایران رقم خورد که اگر سران اپوزیسیون جرأت و شجاعت داشته باشند، لاجرم باید بگویندعنوان «امام» سزاوار آیت‌الله خامنه‌ای است؛ بخوانید!

4- سال گذشته به فاصله چند ماه، هنری‌کیسینجر (وزیر خارجه اسبق آمریکا) و ژنرال موشه یعلون وزیرجنگ اسرائیل گفتند «جنگ سوریه، جنگ جهانی سوم است». سرنوشت این جنگ که از شمال عراق در همسایگی ایران تا دریای مدیترانه امتداد داشت، به رغم تدارک پرحجم آمریکا و جبهه حامیان او در موصل و حلب، به کجا ختم شده است؟ ترزا می نخست‌وزیر انگلیس اخیراً در جمع نمایندگان جمهوری‌خواه آمریکا چند جمله قابل تأمل گفت؛ «اولویت ما عقب راندن ایران در جبهه‌ای است که با ورود در آن، نفوذ خود را تا مدیترانه گسترش می‌دهد. باید ضمن حفظ برجام، با این نفوذ شرورانه در منطقه مقابله کرد». دو خبر در این اظهارات نهفته است؛ اولاً نفوذ و عمق راهبردی کشوری که 30 سال پیش مجبور بود در داخل خاک خود بجنگد تا مدیترانه وسعت یافته است. ثانیا برجام، استثنایی بر قاعده قدرت و نفوذ فزاینده جمهوری اسلامی است. نفوذی چنین عمیق که تا نیجریه در غرب آفریقا و بولیوی و ونزوئلا در حیاط خلوت ایالات متحده گسترده شده، در حالی است که غرب با استخدام برخی محافل در داخل ایران و فشار منطقه‌ای، طوفانی از معارضه و مخالفت و مزاحمت علیه جمهوری اسلامی به راه انداخته بود.

5- هرچند آمریکا (به تعبیر توماس فریدمن) توانست «با غلاف خالی از اسلحه» (و به واسطه بد عملی برخی سیاستمداران ایرانی) امتیازاتی بگیرد و آقای اوباما آن را به عنوان «دستاورد بزرگ خود بدون شلیک حتی یک گلوله» معرفی کند، اما جمع‌بندی‌ کلان در جبهه غرب، از دست برتر ایران در سال میلادی گذشته حکایت می‌کند؛ چنان‌که شاول شای معاون پیشین شورای امنیت ملی رژیم صهیونیستی یک ماه پیش در اسرائیل هیوم نوشت «سال 2016 به واسطه پیروزی‌های چشمگیر ایران و متحدانش در عراق و سوریه و یمن و لبنان و تشکیل دولت مورد حمایت حزب‌الله، یکی از پرموفقیت‌ترین سال‌ها در تاریخ حکومت اسلامی بود». و امریکن اینترست گزارش داد «ایران در سال 2016 میلادی، هفتمین قدرت برتر دنیا و در زمره 8 قدرت بزرگ قرار گرفت». سوم بهمن سال گذشته رابرت گیتس (وزیر دفاع دولت‌های بوش و اوباما- رئیس اسبق سیا) در گفت‌وگو با بیزینس اینسایدر تاکید کرد «این تلقی که جمهوری اسلامی به خاطر توافق هسته‌ای، زیربنای انقلابی خود را رها خواهد کرد و رفتاری دیگر در منطقه خواهد داشت، اشتباه است. بعد از 36 سال برانگیختگی اعتقادی و روحیه بلندپروازانه منطقه‌ای، نمی‌توان انتظار تغییر رفتار جمهوری اسلامی و آرمان‌های آن را داشت و من انتظار ندارم اهداف ژئوپولتیک ایران به خاطر پذیرش توافق تغییر کند. این توقع کاملا غیرواقع‌بینانه است». دقیقا در همین دوره پرماجرا و تلاطم بود که «هرتسل هالوی» (فرمانده رکن اطلاعات در ستاد کل ارتش اسرائیل) در جمع مدیران سازمان متبوع خود گفت «از ابتدای انقلاب اسلامی 1979، ما 3 برابر رشد علمی داشته‌ایم اما رشد علمی و فنی ایران 20 برابر شده است. آنها به برتری فنی نزدیک می‌شوند. جنگ واقعی در آینده نیست؛ بلکه همین امروز ادامه دارد. برداشتن فاصله 30 سال پیش ایران با ما، برای ما بسیار پرهزینه خواهد بود. جنگ امروز جنگ ذهن‌ها و عقل‌هاست و تبلیغات طرف مقابل می‌تواند روحیه اسرائیلی‌ها [صهیونیست‌ها] را درهم بشکند.»

6- تیر 89 یک سال پس از آشوب نیابتی سبز در ایران، فرید زکریا (سردبیر نیوزویک و مشاور دولت اوباما) در واشنگتن پست نوشت: «من حامی جنبش سبز بودم اما مقایسه ایران با انقلاب‌های مخملین در اروپای شرقی اشتباه است، چون در ایران ملی‌گرایی، مذهب و دموکراسی برقرار است. اینکه تصور کنیم جمهوری اسلامی نزد ایرانی‌ها مشروعیت ندارد و با نیروی نظامی حفظ شده، خلاف واقعیت است. میلیون‌ها نفر از جمهوری اسلامی حمایت می‌کنند. آیت‌الله خامنه‌ای رهبر ایران همچنان محبوب‌ترین چهره سیاسی در ایران است». 4 سال بعد (25 اسفند 93) نشریه واشنگتن اگزماینر به قلم ری تاکیه (عضو شورای روابط خارجی آمریکا) در بحبوحه مذاکرات هسته‌ای تاکید کرد «آمریکا باید امتیازات زیادی از ایران بگیرد. هرچند ایران بارها در ضعیف‌ترین موضع وارد مذاکرات شده اما به واسطه مدیریت و نبوغ رهبر عالی ایران توانسته با دست پر ظاهر شود.» همان زمان واشنگتن پست خاطرنشان کرد «آیت‌الله خامنه‌ای توانسته توازن میان اصولگراها و تکنوکرات‌ها را حفظ کند و با وجود همه اختلاف‌ها، جبهه واحدی را به نمایش بگذارد.» در سایه چنین مدیریتی بود که گاردین تصریح کرد «ثبات و امنیت ایران، یک استثنا در خاورمیانه آشوب‌زده است» و هافینگتون پست نوشت «واقعیت‌های خاورمیانه، تحلیل آیت‌الله خامنه‌ای درباره قدرت ایران و توهم‌آلود بودن ارزیابی‌های اوباما را تایید می‌کند. امروز نفوذ ایران در منطقه بسیار بیشتر از آمریکاست».

7- در این 37 سال با وجود همه فراز و نشیب‌ها - و برخی کج‌فهمی‌ها و بدعملی‌های بزرگ نظیر آشوب 88 و اظهار عجز در مذاکرات هسته‌ای مقابل دشمن- ما قدرتمندتر شده‌ایم و قدرت آمریکا رو به ضعف و انحلال گذاشته است. دونالد ترامپ آخرین منتخب آمریکایی‌ها، از خارج ایالات متحده نیامده بلکه عصاره و معجونی از همه آورده‌ها و اقداماتی است که دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان (بوش پدر و پسر، بیل کلینتون و اوباما) به ویژه ظرف 26-7 سال اخیر تدارک کرده‌اند. ترامپ در قله سرمایه‌داری و لیبرال- دموکراسی جهان (با 20 هزار میلیارد دلار بدهی و 48 میلیون فقیر و گرسنه مطلق) با صدای بلند می‌گوید «با هزینه‌های جنگ عراق می‌توانستیم دوبار آمریکا را بازسازی کنیم؛ اول آمریکا!» و در اولین مصاحبه پس از ریاست جمهوری با ABC NEWS تصریح می‌کند «ایالات متحده در حال فرو پاشیدن است. ما هزینه ساخت یک مدرسه در بروکلین یا لس‌آنجلس را نداریم. شیکاگو مانند افغانستان شده هر چند روز یک بار شماری از مردم هدف گلوله قرار می‌گیرند. ... من می‌خواهم مطمئن شوم در دوره من هیچ کسی در خیابان‌های آمریکا (به خاطر بیمه و فقر) نخواهد مرد»!

8- هر قدر توانمندی ما رو به پیچیدگی و توسعه و تنوع می‌گذارد، در آن سو مشت آمریکا در زمینه جنگ هوشمند تهی‌تر می‌شود؛ ترامپ نهایتاً حتی اگر همان بوش «صهیونیست مسیحی» (هم‌آهنگ با انگلیس و اسرائیل) باشد، اما بوش و اوبامای اخته‌ای خواهد بود که صراحتاً می‌گوید اسلافش، چیزی از قدرت برای او باقی نگذاشته‌اند. اقتضائات این دوره را باید در مجال دیگری به بحث گذاشت اما اجمالاً باید نوشت که همچنان رمز موفقیت در اهتمام به مکتب امام خمینی (رکن قدرت ایران جدید) و اظهار بی‌اعتنایی و بی‌نیازی نسبت به شیطان بزرگ است. در این راه به تعبیر رهبر حکیم انقلاب باید مقابل تحریف‌گران مکتب امام(ره) و جماعتی که بی‌اعتقاد به مبارزه با شیطان بزرگ هستند، ایستاد؛ همان‌ها که برای نطق خداحافظی اوباما (ادعای پیروزی بر ایران بدون شلیک یک گلوله) تیتر زدند «برکت رفت»! و همان‌ها که سخنگوی وزارت خارجه فرانسه می‌گوید «باید با دادن امتیاز تجاری تقویت‌شان کرد و به مردم ایران نشان داد که توافق برایشان خوب بوده است»؛ جماعتی که ساورز رئیس MI6‌، امید به انقلاب‌زدایی از ایران به واسطه تحرکات پسابرجامی آنها دارد.

  • نکته‌های مغفول پس از سوگواری

پرویز اجـلالی جامعه شناس در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:

روزنامه ایران، ۱۲ بهمن

  پیکرهای آتش‌نشانان فداکار و سایر قربانیان نجات‌یافته ازدرون آوار مرکز خرید پلاسکو در گورستان بهشت زهرا آرام گرفتند. مردم و مسئولان با اشک و احساس قدرشناسی با شکوه بی‌نظیری این جانباختگان را بدرقه کردند.یکی از این جوانان فداکار و وظیفه شناس دانشجوی جوان من بود

که در دانشگاه آزاد مدیریت بحران می‌خواند. به بهانه این حادثه دوباره توجه مردم به موضوع ایمنی و مخاطره جلب شده است.روزنامه‌ها می‌نویسند.سازمان‌های مردم نهاد جلسه بحث وگفت‌و‌گو وسخنرانی می‌گذارند. مسئولان وعده رفع مشکل می‌دهند. کارشناسان و کارناشناسان در کنار هم انبوهی از راهکار و رهیافت ارائه می‌دهند. مردم رئوف هم اشک می‌ریزند. اما آیا این نخستین باری است که ملت چنین حالی پیدا کرده است؟

درذهن من عقربه زمان به عقب برمی گردد 5 دیماه 1382، زلزله بم جان کمی کمتر از چهل هزارنفر از هموطنان ما راگرفت و میلیاردها خسارت و دوشهر ویران برجای گذاشت. بلافاصله پس از حادثه غلغله‌ای ملی و بین‌المللی برپا شد.مردان و زنان مسئولیت شناس به بم رفتند. برخی بیش از یک سال در چادرها ماندند و با تمام وجود به زلزله زدگان کمک کردند. برخی تا مسئولان عذرشان را نخواستند سنگر مشارکت مردمی را خالی نکردند. مردان و زنان عاشقی که شاید تا قبل از آن محله‌های فقیرنشین شهر خودشان راهم ندیده بودند، خاک وخل و تماشای رنج را به آسایش خانه وشهر ترجیح دادند. مسئولان هم البته بیکار ننشستند.قوانین جدید تصویب کردند. ستادهای بحران محلی سر برآوردند.بازسازی بافت‌های فرسوده رونق گرفت.درگوشه وکنار شهرها ساختمان هایی با کارکرد مقابله با بحران سر برآوردند.اما زمان گذشت و کم کم بم از یاد رفت.مردم به کار و زندگی خود مشغول شدند. نظارت‌ها مدتی کمی بهتر شد، اما آموزش همگانی برای مقابله با سوانح تحقق نیافت. ساختمان‌هایی که برای مقابله با بحران در محله‌ها ساخته شده بودند بسته ماندند و بوی نا گرفتند. ازچند نفر از شما خوانندگان در محل کار یا سکونتتان دعوت شد که در تمرین مقابله با سوانح شرکت کنید؟ چندنفرتان داخل این ستادها را دیده اید؟چند برنامه تلویزیونی و رادیویی برای آموزش مقابله با سوانح در این سال‌ها به یاد دارید؟ اگر کوچه‌های تنگ بافت‌های فرسوده را با ساختن ساختمان‌های بلند گشادکردند، در عوض درکوچه باغ‌های تجریش و فرحزاد و هرجای دیگر به هرکه خواست برج بسازد مجوز دادند و حق تراکم گرفتند و دوباره شرایط مخاطره رافراهم کردند آیا هیچ مقام شهری یا ملی هست که تضمین کند در این ساخت وسازهای بلندمرتبه که تهران و برخی شهرهای بزرگ از آنها اشباع شده، مقاوم‌سازی انجام شده و استانداردهای مقاومت رعایت شده؟ و اگر چنین است چرا خودشان می‌گویند اگر درتهران زلزله بیاید درلحظه اول 800هزارنفر قربانی می‌شوند.

چه پیش از زلزله بوئین زهرا و منجیل و بم وآتش سوزی پلاسکو و چه پس از آن یک چیز بدون تغییر باقی مانده است و آن هم بی‌تفاوتی ملت ما (یعنی هم اغلب مسئولان وهم اکثر مردم) در مقابل مخاطرات است. به بی‌خیالی مسئولان دربالا اشاره‌ای داشتیم، اما بی‌خیالی مردم هم از آن کم اهمیت‌تر نیست. می‌دانید اگر درهمین ساختمان پلاسکو کپسول‌های آتش‌نشانی مغازه‌ها به موقع پر شده بودند، آتش در همان آغاز کار مهار می‌شد وهیچ احتیاجی به آتش‌نشانی هم نبود؟ می‌دانید اگر سازندگان در شهر بم استانداردهای ساخت وساز مقاوم را رعایت کرده بودند، دربم هیچ‌کس از زلزله جان نمی‌سپرد؟ می‌دانید اگر درهر تعطیلی همشهریانی که از رانندگی سررشته درستی ندارند با اتوموبیل‌های ناایمن ساخت کارخانه‌های بی‌رقیب و ننر شده داخلی با سرعت بالا در جاده‌ها ویراژ نمی‌دادند، از لحاظ سوانح رانندگی جزو نخستین کشورها نبودیم.

بدون تردید ملت ما برای جان به دربردن و سالم ماندن در مخاطراتی مثل زلزله وسیل و آتش سوزی وغیره نیازمند سه توانمندی در حد عالی است. اول: توانمندی مدیران ومسئولان برای طراحی و مدیریت و اداره امور شهرها و روستاها به نحوی که زندگی برای هموطنان ما در بستری از ایمنی و اطمینان ناشی از برنامه‌ریزی و نظارت جدی و شرافتمندانه نهادهای مسئول جریان یابد و نه در شرایطی سرشار از مخاطره و بی‌برنامگی و از آن بدتر فساد و کاسبی با فضای شهرها و روستاهای ما و دوم: تغییر رفتار اکثریت ایرانیان دهه نود هجری شمسی از بی‌خیالی نسبت به مخاطرات و بی‌احتیاطی غیر مسئولانه وبدون پیش‌بینی و احتیاط به رفتاری مسئولانه و توام با رعایت قواعد ایمنی که آنها را برای مقابله با حوادث توانمند سازد و سوم: توانمندی و مسئولیت شناسی نهادهای مدنی، رسانه‌ها و همه مردم ما (که اکثریت مطلقشان این روزها باسواد وتحصیلکرده شده‌اند و نمی‌توان گفت که آگاهی کافی ندارند)برای این که نگذارند این مسأله فراموش شود از مقامات بخواهند که شیوه تاجرانه کنونی اداره شهرها را که برمبنای فروش شهر برای تأمین هزینه آن و کم توجهی به ایمنی و سلامت شهروندان است، کناربگذارند و مشکلات را پیگیری کنند و همچنین مردم را با زندگی توام با ایمنی و احتیاط، اگر آشنا نیستند آشنا کنند واگر آشنایند به رعایت این اصول، حداقل به اندازه نسل‌های قدیمی تر، تشویق کنند.

  • سهم صداوسيما در اشكالات فضاي مجازي

روزنامه اعتماد در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه اعتماد، ۱۲ بهمن

هر رويدادي كه در كشور رخ مي‌دهد به نحوي پاي فضاي مجازي نيز به ميان كشيده مي‌شود. فضايي كه در حال غلبه بر فضاي واقعي است و ديگر نمي‌توان موجوديت آن را ناديده گرفت. نكته جالب ماجرا اينجاست كه ماهيت اعتراضات نسبت به اين فضا نيز در حال تحول است و كم‌كم نگرش‌ها از سوي فيلتر كردن و بستن آنها در حال عبور بوده و به حركات و اقدامات ايجابي نظر دارند. يكي از آخرين اظهارات افراد و شخصيت‌هاي بانفوذ در جامعه از سوي آيت‌الله مكارم‌شيرازي است: «در اختيار داشتن رسانه‌هاي قدرتمند از سوي دشمنان سبب شده كه رسانه برتر همواره در اختيار آنها باشد اما دولت‌هاي اسلامي بايد با اتحاد با يكديگر رسانه‌هايي قوي و غالب بر رسانه‌هاي خارجي به وجود آورند... رسانه‌ها در دنياي امروزي نقش اصلي را در اطلاع‌رساني به مردم به عهده دارند و اين نقش در آينده نزديك گسترده‌تر نيز خواهد شد. . . بايد رسانه‌ها هدف درستي را دنبال كنند و مطرح كردن هر حرفي براي تخريب ديگران كار درستي نيست ازاين‌رو بايد مراقب نفس خود بوده و از دامن زدن به شايعات بپرهيزيم... بايد اذعان كرد كه مبارزه و برخورد با اين فضاها كار ساده‌اي نيست و گسترش اين فضاها جامعه را به ترويج فساد در دنيا سوق مي‌دهد چراكه افرادي كه به دنبال ترويج فساد در دنيا هستند از اين فضاها استفاده بيشتري مي‌كنند... فيلتر كردن مشكل فضاي مجازي را حل نمي‌كند و بايد دسترسي به آموزه‌هاي ديني آسان‌تر شده و در اين زمينه اهتمام جدي داشت.»

درباره فضاي مجازي و كاستن از اثرات منفي آن سخن بسيار است ولي اظهارات فوق قابل توجه و دقيق است. اين نگرش كه با فيلتر و مسدود كردن نمي‌توان مشكل را حل كرد، بايد سرلوحه امور و سياستگذاري‌ها قرار گيرد. هنوز هم فيلتر بودن فيس‌بوك و برخي شبكه‌هاي ديگر جز اينكه امتياز منفي براي فضاي رسانه‌اي ايران محسوب مي‌شود، هيچ نتيجه ديگري ندارد. به عبارت دقيق‌تر اقدامات سلبي و بازدارنده در برابر فضاي مجازي مثل كوبيدن به فولاد آب‌ديده با استخوان‌هاي نحيف دست است تا بلكه آن را به عقب براند يا خم كند. بدون ترديد در اين مبارزه استخوان‌هاي ما است كه خرد خواهد شد. تنها راه براي مقابله داشتن رسانه‌اي قدرتمند است. تجربه شبكه الجزيره مي‌تواند براي ما ايرانيان آموزنده باشد. اين شبكه طي مدت قابل توجهي توانسته بود انحصار رسانه‌اي غربي‌ها را بشكند و به يك شبكه قابل اعتماد تبديل شود ولي از هنگامي كه جنبش به اصطلاح بهار عربي آغاز شد، اين شبكه خود را وقف اين جنبش كرد. دفاع از جنبش بهار عربي در اساس ايراد چنداني نداشت، ولي هنگامي كه يك رسانه تبديل به ابزار آن شود و در خدمت آن در‌آيد، موجب سقوط آن رسانه خواهد شد، و در نتيجه با افول اين جنبش، الجزيره نيز همراه آن مسير نزول را پيمود و امروز از آن رسانه‌اي كه زماني حرفي براي گفتن داشت خبر چنداني در ميان رسانه‌ها نيست.

علت اصلي رشد شبكه‌هاي مجازي در ايران و نيز بروز ويژگي‌هاي غيرسازنده در آن را مي‌توان در عملكرد صداوسيما يا محدوديت‌هاي مطبوعاتي جست‌وجو كرد. اجازه دهيد از يك مثال ملموس كه در همين هفته گذشته رخ داد آغاز كنيم. يك اتفاق و حادثه مهم و ناگوار در شهر تهران رخ داد و يك ساختمان بلند و نماد نوسازي در ايران ويران و تعداد زيادي آتش‌نشان در زير آوار ماندند. طبيعي است كه مردم علاقه دارند، بدانند چرا اين اتفاق افتاده و خبرهاي آن چيست؟ بدون شك اگر صداوسيما در تامين اين دو نياز درست عمل مي‌كرد، كمتر فردي حاضر مي‌شد به اخبار و تحليل‌هاي فضاي مجازي پناه ببرد. ولي صداوسيما چه كرد؟ به جاي آنكه مرجع اصلي مردم براي تاييد و رد اخبار باشد، خودش از فضاي مجازي اخبار و توليدات آن را درخواست مي‌كرد و چه بسيار اخباري كه اعلام كرد و سپس تكذيب شد. ولي مهم‌تر از اخبار بحث تحليل است، تحليلي كه در صداوسيما به نسبت يكطرفه بود. چرا؟

تعداد اعضاي شوراي شهر تهران كمابيش ميان دو جناح به نسبت مساوي تقسيم شده است. در چنين مواردي طبيعي است كه رسانه‌ها براي گفت‌وگو و كسب خبر و تحليل به اعضاي اين شورا مراجعه كنند. ولي جهت‌گيري صداوسيما در گفت‌وگو با اعضاي اين شورا به طور كامل سوگيرانه بود و جناح اصلاح‌طلب شورا كه طبعا حرف‌ها و تحليل‌هاي متفاوتي داشت در اين رسانه حضور نداشتند. خوب مخاطب بايد چه فكري كند؟ آيا جز اين است كه اعتمادش به اين رسانه و بي‌طرفي آن زايل مي‌شود و يقين مي‌كند كه آنان حتما قصد دارند كه چيزي را پنهان كنند؟ طبيعي است كه در چنين شرايطي به رسانه‌هاي جايگزين پناه مي‌برند. فضاي مجازي دم‌دست‌ترين رسانه است. وقتي كه رسانه ملي بايد توليدكننده خبر و تحليل درست باشد، كاركرد خود را فراموش مي‌كند، فضاي مجازي جايگزين آن مي‌شود و ديگر نمي‌توانيم انتظار داشته باشيم كه فضاي مجازي كاركرد و عملكرد درستي داشته باشد.

سوگيري صداوسيما در انعكاس يا تحليل اين فاجعه به نحوي بود كه مجري برنامه نود ورزشي هم حس كرد كه بايد وارد ماجرا شود و تا حدي كه مي‌تواند از موقعيت منحصر به‌فرد خود و برنامه‌اش استفاده كند و به اين مساله بپردازد. روشن است كه اگر بخش‌هاي ديگر اين رسانه به موضوع مي‌پرداختند، نيازي به اين دخالت احساس نمي‌شد. ولي وي از اين نكته غافل بود كه صداوسيما وقتي سوگيري دارد، برنامه نود و نهصد هم برايش اهميتي ندارد و به آن تذكر مي‌دهد. تا وقتي كه خط‌مشي صداوسيما چنين است و كاركرد رسانه‌اي مطلوب ندارد، ممكن نيست كه از ايرادات فضاي مجازي كاسته شود. حداقل بخشي از كاستي‌ها و مشكلات فضاي مجازي ناشي از اين است كه كاربران اين فضا مي‌خواهند ناكاركردي صداوسيما را جبران كنند، ولي ابزارش را در اختيار ندارند.

  • تکان‌های مردمی

احمد مسجدجامعی در ستون سرمقاله شرق نوشت:

روزنامه شرق،۱۲ بهمن

در یکی، دو هفته گذشته چند اتفاق ناگوارِ پشت سر هم تهران را لرزاند؛ اتفاقاتی که در آن چند نفر از بهترین فرزندان این آب‌و‌خاک شهید شدند و سرمایه‌های مادی و انسانی فراوانی بر باد رفت. رحلت «یار دیرین» و شهادت بیش از ٢٠ آتش‌نشان قهرمان و شهروندان عزیز تهرانی و سیل سیستان‌و‌بلوچستان و در نهایت فاجعه خاموش آلودگی هوا در خوزستان و سرانجام درگذشت چهار نفر از هم‌وطنان عزیز کولبر در حادثه ریزش بهمن در سردشت که قلب بسیاری از ساکنان تهران را به درد آورد و کل کشور را تکان داد. این تکان همان نکته اصلی است که باید به آن توجه کرد. تکانی که می‌گوییم؛ یعنی آمدن آن همه جمعیت در مراسم تشییع آیت‌الله هاشمی و پیکر پاک شهدای آتش‌نشان که با شیوه‌ای که نمی‌توان حُسن سلیقه نامید، به صبحی نسبتا زود در روزی کاری منتقل شد.

تکانی که می‌گوییم؛ یعنی حمایتی که در پی آتش‌سوزی ساختمان پلاسکو روی داد و آن‌قدر انسان‌های شریف برای اهدای خون به مراکز امدادی رفتند که یادآور سال‌های دفاع مقدس شد. تکانی که می‌گوییم؛ یعنی  هزاران شهروندی که شمع و گل و شعر و سرود و دعا و کمک و همدردی خود را پشتیبان خانواده‌های حماسه‌آفرین کردند. تکانی که می‌گوییم؛ یعنی حساسیت  هزاران کاربر فضای مجازی به سیل سیستان‌وبلوچستان که از تحت‌الشعاع قرارگرفتن آن جلوگیری کردند و مسئولان را به دادن گزارش درباره خدمات ارائه‌شده برای سیل‌زدگان وا‌داشتند. همچنین باید از برجسته‌کردن آلودگی هوای بخشی از سرزمین قهرمان‌خیز خوزستان و عزادارشدن خانواده‌های پر‌تلاشی در کردستان در شبکه‌های اجتماعی یاد کرد که فضای ذهنی مخاطبان را تکان داد. این تکان نماد قدرتی است که با وجود مسائل بزرگ تاریخی با دلبستگی و همبستگی و شکیبایی و مهربانی، مشکلات «ایرانشهر» را آسان می‌کند، همان گوهری است که این ملت و ملیت را در پیشگاه آزمون‌های تاریخی سربلند می‌کند و همان راز تمدن چند‌هزار‌ساله ما است.

بیان این خوبی‌ها نه‌تنها به کار توجیه قصورها و تقصیرها نمی‌آید؛ بلکه ضرورت حضور خبرنگاران، رسانه‌های مستقل و نهادهای مردمی در کنار دستگاه‌های رسمی برای رصد اتفاقات را نشان می‌دهد تا از تکرار موارد مشابه در آینده جلوگیری شود. آری آنچه آشکار شد، این است که این، همه توان ما در مقابله با حوادث بود. به بیان دیگر ما توان واقعی مدیریت‌هایمان را در عمل دیدیم. کدام مدیر شهری بود که دلش نمی‌خواست افتخار جلوگیری از چنین فاجعه‌ای را به نام او ثبت کنند؟ اما واقعیت آن است که نتوانستند از آن همه نیروی جوانِ مؤمن جان‌بر‌کف، برای مهار یک آتش‌سوزی در یک ساختمان بلند، به‌درستی بهره گیرند. آتش‌نشانان، چنان‌که پیداست، تجهیزات و امکانات ندارند و ریاست این سازمان تخصصی، سال‌هاست که بر عهده آتش‌نشان‌ها نیست. زمینه‌های یک آتش‌سوزی ساده به‌درستی شناسایی و مهار نشد و فاجعه‌ای به بار آمد که عده‌ای از بهترین جوانان این سرزمین به شهادت رسیدند. ٦٠٠ واحد فعال صنفی با خاک یکسان شد و سرمایه‌های بسیاری به باد رفت. یک مرکز مهم تجاری در قلب پایتخت از هم پاشید و هزاران نفر در آخر سال و نزدیک سال نو بی‌کار شدند؛ اما مؤثرترین عکس‌العمل‌ها نیز از سوی مردم، از آغاز تا پایان بدرقه باشکوه پیکر این عزیزان بود و چندان در این سوگ گریستند که اشک از چشم بر چهره آنها می‌بارید. تهرانی‌ها و غیرتهرانی‌ها نشان دادند که این کشور هنوز سرمایه‌های معنوی عظیمی در خاک پهناور خود دارد.

در وقت ضرورت آن را هزینه می‌کند و سرمایه‌های اجتماعی انکارناپذیر خود را به عرصه آورد.  مهر و مدارا را قدردان باشیم و از توهین، بدگویی و تحقیر هم‌وطنان ایرانی و شهروندان تهرانی در نظر و عمل بپرهیزیم. قوت و قدرت فضای اخلاقی و رفتار انسانی و مناسبات مدنی را باور کنیم. جامعه ما خالی از خطا و ناهنجاری نیست؛ اما خطاها را می‌شناسد و به ناهنجاری‌ها حساس است. با وجود رفتارهای صبورانه، همه‌چیز را به‌خوبی می‌فهمد و می‌داند و خدمت و خیانت را از هم باز می‌شناسد.

کد خبر 360543

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار رسانه و روزنامه‌نگاری

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha